پرواز
نوشته شده توسط : میثم

 

پروازتصاوير زيباسازی ، كد موسيقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نويسان ، تصاوير ياهو ، پيچك دات نت www.pichak.net
 
پرنده بر شانه هاي انسان نشست
انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :اما من درخت نيستم
تو نمي تواني روي شانه من آشيانه بسازي
پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب مي دانم اما گاهي پرنده ها و آدمها
را اشتباه مي گيرم انسان خنديد و به نظرش اين خنده دارترين اشتباه ممکن بود
پرنده گفت : راستي چرا پر زدن را کنار گذاشتي ؟ انسان منظور پرنده را نفهميد
اما باز هم خنديد
پرنده گفت : نمي داني توي آسمان چقدر جاي تو خالي است . انسان ديگر نخنديد
انگار ته ته خاطراتش چيزي را به ياد آورد
چيزي که نمي دانست چيست . شايد يک آبي دور يک اوج دوست داشتني
پرنده گفت : غير از تو پرنده هاي ديگري را نيز مي شناسم که پر زدن از يادشان رفته است
درست است که پرواز براي يک پرنده ضرورت است اما اگر تمرين نکند فراموش مي شود
پرنده اين را گفت و پر زد
انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اينکه چشمش به يک آبي بزرگ افتاد و به ياد آورد روزي نام
اين آبي بزرگ بالاي سرش آسمان بود و چيزي شبيه دلتنگي توي دلش موج زد
آنوقت خدا بر شانه هاي کوچک انسان دست گذاشت و گفت : يادت مي آيد ؟
تو را با دو بال و دو پا آفريده بودم ؟ زمين و آسمان هر دو براي تو بود.
اما تو آسمان را نديدي.
راستي عزيزم بالهايت را کجا جا گذاشتي ؟
انسان دست بر شانه هايش گذاشت و جاي خالي چيزي را احساس کرد .

آنوقت رو به خدا کرد و گريست...... تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری دوم www.pichak.net كليك كنيد





:: موضوعات مرتبط: داستان و رمان , ,
:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : 5 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/commenting//
لیلی رستمی در تاریخ : 1389/10/6/1 - - گفته است :
عزیزم نوشتهات خیلی زیباست


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: